آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

تقدیم به مادرم البته می دونم ربطی هم نداره

يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۰۸ ب.ظ

هی دست نکش  بر بدنم ای ننه سرما

خشکید زسرما بدنم ای ننه سرما 

وقی که خزیدی تو در آغوش حریصم

وا رفتم و ماندم چه کنم ای ننه سرما

با چادر زیبای سفیدت چه قشنگی 

بر برف رخت بوسه زنم ای ننه سرما

قرمز شده بینی و لپ و چشم مریضم

با بوسه ی تو بر دهنم ای ننه سرما

سرفه شده «تنها» سخن و همدم و یارم

پاشید زهم این سخنم ای ننه سرما

۹۱/۰۹/۲۶
میرزا محمد حسین حدائق

نظرات  (۳)

فکر می کردم بهتر از  این بتونی وصف کنی

 

۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۰:۲۳ هم دانشگاهی

شعرات بهم نمی چسبه:

یا من چسب پذیر نیستم

یا خودت نچسبی

یا شایدم

چسب شعرات کمه!


پی نوشت1: چسب و جذب دو دنیای متفاوتن

پی نوشت2: من یه حرفی دارم خیلی پر مغز، یه قالب هم می شناسم گیرا.

حرفمو می ریزم تو قالب و میگم؛ ولی مغز کسی رو نمی گیره.

ایراد از کجاست؟

مغزم؟

حرفم؟

قالبم؟

یا 

مغزا؟

سلام
ننه سرما روی لب هات بوسه زده پس چرا بینی و لپ و چشمت قرمز شده؟!
پاسخ:
ایشالا وقتی یه نفر لباتو بوسید میفهمی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">