آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

معلم سیگار

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ق.ظ

هر روز قصه ایست که تکرار می شود

این زندگی برای تو اجبار می شود

حتی همین هوای خوش و آب خوشگوار

یک روز می رسد که زیانبار می شود

وقتی که عشق را به تو تحمیل می کنند

هر ناکسی برای تو دلدار می شود

بیهوده دل نبند بر این دست دل فریب

دستی که دور گردن تو دار می شود

می سوزی از درون خودت دود می شوی

تنهاییت معلم سیگار می شود

۹۲/۰۷/۲۰
میرزا محمد حسین حدائق

نظرات  (۴)

۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۴:۰۱ تنهاترین تنها
فک کردی فقط خودت تنهایی؟
پس راسته که میگن شاعرا از چیزایی که انجامش نمیدن حرف میزنن....!؟
پاسخ:
شما اینجور فکر کنید 
کاش میدونستم این سیگار چی داره که شما سیگاریا باهاش حال میکنین؟  اه اه
حیف غزل نباشه با سیگار خرابش کنین؟ اه اه
پاسخ:
من سیگاری نیستم
فقط در حد شعره
۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۳:۲۷ غریبه ای آشنا
سلام.دلم گرفته.از تخلصت خیلی خوشم میاد آخه منم خیلی تنهام.انگارسرنوشت فقط تنهاییو برام رقم زده. شعرهات باب دلمه. چراانقدر سوزناک شعر میگی؟
پاسخ:
از کوزه همان برون تراود که در اوست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">