آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

دوسال پیش گفتم

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ

در آغاز ازل میخانه ای بود

برای هر کسی پیمانه ای بود

تمام شیعیان گرد علی جمع

و ما را نعره ی مستانه ای بود

به ما می از خم آن یار دادند

نمی از باده ی دلدار دادند

به هر کس آنچه را می خواست دادند

به این شاعر کمی اشعار دادند

و اما شعر این دیوانه ی مست

قلم با رخصت ارباب در دست

تمام واژه هایم بغض بودند

که با اشک آمد و بر صفحه بنشست

قلم با دفترم گرم سخن شد

سخن از یک شه صد پاره تن شد

مگر مادر ندارد شاه عالم

که بر تن بوریا جای کفن شد

حیا را سر شکسته سر بریدند

زناموس خدا معجر دریدند

چرا انگشت و انگشتر ربودند

مگر انگشتر خاتم ندیدند

قلم افتاد دفتر واژگون شد

زماتم آسمان هم نیلگون شد

شنیدم یک نفر از چشم خون ریخت

و تنها بعد از آن رسمش جنون شد

۹۲/۰۸/۲۳
میرزا محمد حسین حدائق

نظرات  (۸)

باتشکرازاینکه پاسخم رودادین
باوجوداینکه خلیج فارس رفتم ولی نتونستم تشخیص بدم
موفق باشین
پاسخ:
خواهش میکنم
سلام
همون عکس پروفایلتون روپرسیدم؟؟؟؟
پاسخ:
سلام
خلیج فارسه
سلام حسین آقا
طیب اله ایشالا مزدتو عز سالار عاشقان حسین ابن علی بگیزی
سلام
نمی دانم چرابادیدن این تصویر یاد سد تهم زنجان می افتم...
پاسخ:
کدوم تصویر؟
عالی بود حاجی مثل شعر جناب محتشم آدم میسوزونه
فقط میتونم بگم
هو
سلام منونم از وبلاگ ارزشمندتون... در پناه حق
پاسخ:
سلام
متشکرم
سلام دوست عزیز
شعرتون واقعا زیبا وتاثیرگذاربود
باافتخار لینکتون کردم
باتشکرازمحبتتون
امیدوارم به وبلاگ ماهم سری بزنید
ارادتمند شما
اهورا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">