آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

آینه

شعر یعنی نور یعنی آینه

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۳۴ ب.ظ

این همه ناز و ادا رسم مسلمانی نیست

بیوفا عشوه نکن کار تو انسانی نیست

عشق من رونق بازار هوس می شکند

آخر و عاقبت عشق هوس رانی نیست

«همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست»

واژه هایم همه عریان شده در وصف تو عشق

واژه پردازی در وصف تو عریانی نیست

من که تنها به امید تو غزل می خوانم

بیوفا عشوه نکن کار تو انسانی نیست

۹۱/۱۰/۱۵
میرزا محمد حسین حدائق

نظرات  (۱۱)

این شعر سروده شاعر معاصر محمدعلی جوشایی بمی میباشد.
پاسخ:
بله 
یک بیت از ایشون تضمین کردم
این شعر و مگه خودتون نوشتین 
این شعر از آقای حامد عسکریه
پاسخ:
بله شعر خودمه البته با تضمین
سلام ... با اجازه توی صفحه ام بذارمش ... :) ... البته اسمتون هم مینویسم ...
سلام عزیز دلم
خیلی خوب بود
تجزیت خوبه
 ...ترکیب...
پاسخ:
سلام

زن نظافتچى


  من دانشجوى سال دوم بودم.. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر

  افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است.

  سوال این بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چیست؟

  من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و

  حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید می‌دانستم؟

  من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل

  از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویى از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم

  در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟

  استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسیارى ملاقات

  خواهید کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند،

  حتى اگر تنها کارى که می‌کنید لبخند زدن و سلام کردن به آنها باشد

  من این درس را هیچگاه فراموش نکرده‌ام


---------------------------------------------------------------------------------------
 کمک در زیر باران

  یک شب، حدود ساعت ٥/١١ بعدازظهر، یک زن مسن سیاه پوست آمریکایى در کنار
یک بزرگراه و در زیر باران شدیدى که می‌بارید ایستاده بود. ماشینش خراب
شده بود و نیازمند استفاده از وسیله نقلیه دیگرى بود. او که کاملاً خیس
شده بود دستش را جلوى ماشینى که از روبرو می‌آمد بلند کرد. راننده آن
ماشین که یک جوان سفیدپوست بود براى کمک به او توقف کرد. البته باید توجه
داشت که این ماجرا در دهه ١٩٦٠ و اوج تنش‌هاى میان سفیدپوستان و
سیاه‌پوستان در آمریکا بود. مرد جوان آن زن سیاه‌پوست را به داخل ماشینش
برد تا از زیر باران نجات یابد و بعد مسیرش را عوض کرد و به
ایستگاه قطار رفت و از آن جا یک تاکسى براى زن گرفت و او را کمک کرد تا
سوار تاکسى شود
زن که ظاهراً خیلى عجله داشت از مرد جوان تشکر کرد و آدرس منزلش را
پرسید. چند روز بعد، مرد جوان در خانه بود که صداى زنگ در برخاست. با
کمال تعجب دید که یک تلویزیون رنگى بزرگ برایش آورده‌اند. یادداشتى هم
همراهش بود با این مضمون
از شما به خاطر کمکى که آن شب به من در بزرگراه کردید بسیار متشکرم.
باران نه تنها لباس‌هایم که روح و جانم را هم خیس کرده بود. تا آن که شما
مثل فرشته نجات سر رسیدید. به دلیل محبت شما، من توانستم در آخرین
لحظه‌هاى زندگى همسرم و درست قبل از این که چشم از این جهان فرو بندد در
کنارش باشم. به درگاه خداوند براى شما به خاطر کمک بی‌شائبه به دیگران
دعا می‌کنم
ارادتمند
خانم نات کینگ ‌کول

تا تو رفتی و دلم زیر قدوم تو شکست

شرح آن چون بدهم ؟ حال سخنرانی نیست

عرش من کرسی رونق بُد و با رفتن تو

اِستوایی و دگر هیبت رحمانی نیست*

 

 

* «والرحمن علی العرش استوی ...5 ، طه »

 

۱۷ دی ۹۱ ، ۲۳:۳۲ عارف‌حسین
1.
این همه ناز و ادا رسم مسلمانی نیست

2.
 آخر و عاقبت عشق هوس رانی نیست

پاسخ:
؟؟؟؟
۱۶ دی ۹۱ ، ۱۵:۴۱ بوسه های خشمگین

.....

چی بگم؟

حرفی برای گفتن نیست

 

سلام

خوبه

هر چند که

واژهایت بند تنبانی نیست..

اما

چشم درویش کن که مسلمانی نیست..

فقط بیت اول خوب بود...
جای کار داره
پاینده باشی
ای  او
           ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">