مسموم
شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ
هوا گرفته، زمین از بد زمان مسموم
شکوه سرمه ای قلب آسمان مسموم
و مسجدی که پر از خالی است در این شهر
خطیب و منبر و گلدسته و اذان مسموم
صدای غربت یک مرد میرسد از دور
ولی دریغ که ایمان مومنان مسموم
به نام او همه ی شهر آب و نان خوردند
دعایشان شده از فکر آب و نان مسموم
به دامنش نرسد دست شعرها هرگز
که هست تک تک الفاظ این زبان مسموم
۹۴/۰۹/۰۷