گریه
شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۲۳ ق.ظ
کارم شده هر صبح و ظهر و شام گریه
صبحانه ام با بغض و با هر شام گریه
در بین مردم میزنم لبخند بر لب
شب ها به روی بالشم آرام گریه
از کودکی «لالایی» ام بغرنج بوده
چون مادرم میکرد با هر «لام» گریه
صیاد من! گاهی دلت باید بگیرد
وقتی که صیدت می کند در دام گریه
امشب نشد لبخند تو سهم دلم چون
شد اول و پایان این پیغام گریه
۹۲/۱۰/۲۱
البته تلفیقش با کمی کوشش هم چندان بد از آب در نمی آید!
به هرحال موفق باشید.
ما خود محتاج دعاییم.
ضمنا با مطلب:
((تمثیل آینه و شخص ناظر در آن در بیان تجربه وحدت وجود2))
در خدمتیم.
ما را از نظراتتان محروم نفرمایید.
التماس دعا