غزل
چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۱۴ ق.ظ
برای من غزل معنا ندارد برای من غزل حرفی عجیب است
کسی که از غزل درکی ندارد برایش شاعری کاری غریب است
کسی می گفت با من سال ها قبل زمانی که فقط یک بچه بودم
ولی حالا به حرف او رسیدم گناه عاشقی تقصیر سیب است
نمی فهمم چرا باید برای کسی مثل خودم تب کرد و لرزید
کسی که حرف و رفتار و نگاهش پر از نیرنگ و تزویر و فریب است
قسم بر کوچه گردی های مجنون قسم بر چشم های سرخ فرهاد
که بر لب های خیس اشک هایم نشان جاری امن یجیب است
الا یا ایها الساقی کجایی بیا پیشم که امشب غصه دارم
بیا پیش من ای سنگ صبورم که امشب ناله های من مهیب است
تو ای لیلای شیرین پریچهر بیا صحبت کنیم امشب که دیگر
برای من غزل معنا ندارد برای من غزل حرفی عجیب است
۹۳/۰۸/۰۷
نمیدانم چرا باید برای....