تغافل
شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۱ ق.ظ
مشکی به رنگ قهوه ای گاهی تمایل می کند
چشمان زیبای تو که هر صبح دم گل می کند
این مصرع شعر مرا جز تو نمی فهمد کسی
در سینه ام قلب مرا هر خنده ات شل می کند
در پیچ و خم های زمان یک لحظه دستان تو را
هر کس بگیرد تا ابد حس تعادل می کند
«کمبود اشعار مرا چشم تو جبران می کند»
ساده ترین اشعار من رو به تکامل می کند
صد ها قصیده می شود پیدا میان موی تو
با شعر های انوری مویت تقابل می کند
می سوزد از عشق تو و راهی ندارد این غزل
جز اینکه با پایان خود تنها تغافل می کند
۹۳/۰۹/۱۵