همدم
سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۱ ب.ظ
ماهی بلور تنگ اقیانوسم
من خواب ندیده ی پر از کابوسم
از چشم چرانی دلم می فهمی
من بچه ی عصر ننگ بی ناموسم
با اهل تظاهر و ریا می گردم
چون اهل دیار مسجد و ناقوسم
می گفت که جور هند باید بکشی
دیوانه ندید من خودم طاووسم
اشعار شده هم دم «تنهایی» من
از خلق بریده با خودم مأنوسم
این شعر عجب مزه ی خوبی دارد
من واژه به واژه شعر را می بوسم
۹۱/۰۹/۱۴
آفرین
شعری پر از شاعرانگی
یک رباعی چند بیتی!!!
لذت بردم