انسان بدون رد پا
سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۸ ب.ظ
می گفت کسی که واژه هایم مرده
فریاد همیشه بی صدایم مرده
آیینه مرا جور دگر می بیند
آیینه ی عکس آشنایم مرده
عشق و هوسم یکی شده می دانم
معشوقه ی عشق بی هوایم مرده
بی فایده است فاحشه عشوه نکن
من پیر شدم حال زنایم مرده
ای شیخ نگرد سال ها قبل از ما
انسان بدون رد پایم مرده
با اشک و بدون اشک فرقی نکند
در شهر شما حس دعایم مرده
این کعبه چرا سیاه بر تن کرده
خاکم به دهان مگر خدایم مرده
«تنها» شدم و پرت وپلا می گویم
چون دکتر پیر بی نوایم مرده
با دست خودم شعر خودم را کشتم
می گفت کسی که واژه هایم مرده
۹۱/۰۹/۱۴
سلام
وبلاگ زیبا و شعاعرانه ای دارید .
به من هم یک سر بزنید
خوشحال می شوم
و به من بگویید با چه اسمی شما را لینک کنم.
و اگر خواستید من را با اسم عشق بر باد رفته لینک کنید