لب روی لبت بود که من فهمیدم! عشق را لحظه ی آغوش گرفتن دیدم دست بر زلف تو بود و دل من پیش دلت آن بار پس از بوسه ی تو خندیدم طعم لبهای تو مانده است به این لبهایم نکند باز به دوری بکنی تهدیدم دست های سرد من را بفشار ای یارم تو خودت شاهدم هستی که پر از تردیدم
سلام شما شاعر توانایی هستید بسیار خوش حال میشم که نظراتت رو در باره اشعارم بخونم... به وبم بیا شعر هام رو بخون قلمت سبز...شاعرانگیت پایدار...خیالت رقصان...