ناکجا سرای کثیف
يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ
شب است وشاعر وشهری پر از هوای کثیف
نشسته بر دلش انبوهی از صدای کثیف
غریب و خسته و تنها و بیهدف می گشت
میان شهر خودش شهر آشنای کثیف
نگاه او به نگاه کسی نمی افتاد
درون آن خفقان، ناکجا سرای کثیف
گذشت دوره ی شعر و گذشت دوره ی عشق
رسیده جاده ی دوران به انتهای کثیف
کسی ندید که او عاشق ستاره شده
دچار بغض عجیبی در آن فضای کثیف
به آخر غزلش می رسید و جان میداد
جوان ترین غزل روزگار های کثیف
۹۲/۰۵/۲۰